شش سال اول زندگی: - گریه نکن - موقع رفتن به مدرسه دیر نکن - ترقه بازی نکن - با کامپیوتر بازی نکن - سر کلاس درس غیبت نکن - موهات رو بلند نکن - با زنت شوخی نکن - بچه رو تنبیه نکن - برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن - حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
به غضنفر میگن:تو٬منی٬ من٬ تو ام٬حالاتو کدومی؟میگه:خدابگم چی کارت کنه گمم کردی.... هویجه بابچش توی خیابون بودن.بچش مزنه زیر گریه.مامانش میگه :چراداری گریه میکنی؟میگه:مامانی آب هویج دارم. از یه نی نی میپرسن:عشق یعنی چی؟میگه:عشق یعنی بزالی اونم از پفکت بخوله٬اما پقط توتا دونه. دختر:عسیسم٬عجقم٬خوجملم٬واسه ولنتاین چی چال قلاله بکنیم؟پسر:قراره باهم فارسی کار کنیم. یارو لب دریا همش داد میزد:آفرین٬ماشالله.ازش میپرسن:چی کار میکنی؟میگه:پسرم۱ساعته رفته زیرآب هنوز برنگشته٬عجب نفسی داره ها!!!!! توسیب سرخ کدامین درخت رتقالی که هرانارت به سرخی گیلاس های درخت موز است؟ای هویج!!!!! درس خواندنم شامل ۷ساعت بود:۱ساعت بازی کردن با مورچه٬۱ساعت زول زدن به گل قالی٬۱ساعت تعمیرخودکارم٬۱ساعت هم توالت٬مابقی هم صرف فکرکردن به گذشته بود!!!!!!!!!!
ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻠﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺁﻳﻔﻮﻥ ﻭ ﮔﺎﻟﻜﺴﻲ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﻜﻨﻦ
چه شب ها که اشک ریختم وبرای آرزویش دعا کردم. اما حیف نمیدانستم آرزویش دوری از من بود
یادته روز اول بهت گفتم میخوام با یه دروغ بزرگ حرفامو شروع کنم؟ تو اخم کردی ، گفتم : دوستت نداااااارم! بعد هردو تامون زدیم زیر خنده … اما دیروز ... دفتر عشـــق كه بسته شـد
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یارب از چه خوارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق دلخونم نکن من که مجنونم تومجنونم نکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
خواستم!!!! چشمهایش را ازپشت سر بگیرم... اما... دیدم؟! تحمل اسمهایی راکه میگوید نـــــــــــــــــدارم...
شک کرده بودم کسی بین ماست حالا یقین دارم "من" بین دونفر بودم..... چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکــــــــــرمن!!!
دم از بازی حکم میزنی!
دم از حکم دل میزنی! پس به زبان قمار برایت میگویم! قمار زندگی را به کسی باختم که "تک" "دل" را با "خشت" برید! جریمه اش یک عمر "حسرت" شد! باخت زیبایی بود! یاد گرفتم به "دل"،"دل" نبندم! یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم! "دل" را باید "بــُـر" زد، جایش "سنگ" ریخت که با "خشت" "تک بـُـری" نکنند!
آزارم میدهی ؛ به عمد ...یا غیرعمد خدا میداند... اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ... حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است ... اشک میریزم... سکوت میکنم و تو ... همچنان ادامه میدهی... نفرینت هم نمی کنم ... خیالت راحــتـــــ . . . شکســـــته ها نفرین هم بکــنند ، گیرا نیســـت …! نـــفرین ، ته ِ دل می خـواهد دلِ شکســـته هـم که دیگر ســــر و ته ندارد....
|
About![]()
به وبلاگ من خوش آمدید.من در این وبلاگ مطالبی رو که ازنظر خودم جزو بهترین ها هستند میگذارم.امیدوارم ازاین وبلاگ خوشتون بیاد
Archivesمرداد 1392ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 AuthorsLinks
ورود مممممنوع!
حواله یوان به چین |